بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 10
سنگان: قصبه ایست از بخش رشتخوار شهرستان تربت حیدریه دارای 580 تن سکنه آب آن از قنات و رود خانه محصول آنجا غلات پنبه بادام آب گرم کلاته آهو کوه سنگ رشد جز این قصبه است . ( لغت نامه دهخدا – جلد هشتم – انتشارات دانشگاه تهران -1373 )
این روستای بزرگ در سایه سار رشته کوه بزمای قرار دارد رودخانه سالار که از جلگه زاوه میگذرد با عبور از رخنه گرگ اراضی سنگان را مشروب میسازد و از
طریق همین رخنه است که جلگه زاوه و رشتخوار با راهی مالرو در کمترین فاصله به هم پیوند می خورند .
محمد خان قرائی فرزند اسحاق خان در جهت تدارک مقدمه برای سرکشی در قبال دولت قاجار سنگان را انبار آذوقه خویش قرار داده بود و در آنسوی کوه قلعه دولت آباد را اقامتگاه و مرکز اداری خود کرده بود بین دو که در دو سوی کوه قرار داشتند از طریق تنگه رود سالار و با اسب ارتباط سریعی برقرار بود . هم اکنون کل روستای سنگان به شکل قلعه نظامی دیده می شود و هنوز دروازه ها و باروها و بعضی پا برجا و سالمند .
در اطراف قلعه اسحاق خان 12 برج وجود داشته است که مدخل جلگه رشتخوار راههای ایاب و ذهاب به حوزه زاوه را می پوشانده است . در قلعه سنگان که به نظر می رسد پیچیده ترین تشکیلات را بعد از قلعه تربت و دولت آباد داشته است سه قسمت مجزا هنوز قابل تشخیص است .
الف – انبارها و اصطبلها که خاص نگهدار ی علوفه و علیغ و غلات بوده .
ب- ارگ حکومتی که اقامتگاه وابستگان سردار و کوتوال قلعه و خانواده آنان بوده .
ج- قلعه رعیتی که با دیوار بلند ی از ارگ حکومتی جدا می گردیده است .
ار تفاع باورها بالغ بر 12 متر بود ه است و دور تا دور قلعه را خندقی ژرف و عریض کمربند وار در بر میگرفته است . از اسحاق خان یک آب انبار یک حمام یک مسجد دردداخل قلعه باقی مانده است و بقیه آثار گذشتگان و مزارات یکسره فراموش روزگار خویشند و از آن جمله مزار عارف نامدار شاه سنجان و نیز اثردیگری است معروف به شیخ مفعولی که در راستای شمالی مقبره شاه سنجان قرار دارد و اکنون چند دیوار فرو ریخته از آن باقی مانده که سقف هم ندارد و اما از آنچه باقی مانده آثار قدمت و اصالت ظاهر است . آثار مزار کاملا مخروبه معروف به حسن میرزا نیز چنین است
در چند صد متری شرق دهکده سنگان رشتخوار و در کیلو متر 25 جاده آسفالته تربت حیدریه به خواف ساختمان ساختمان مخروبه ای قرار دارد که مردم آن را مزار شاه سنجان میخونند آنچه از ساختتمان مزار باقی مانده دو گنبد خشتی 8ترک است که با نما کاریهای آجروزین به صورت چپ و راست به صورت زیگزاگ تزیین یافته است سقف هرد و گنبد کاملا فرو ریخته و چهار دیواری محلی که به صورت قبر در آن واقع است هنوز سالم است اما از گنبد شرقی که ظاهرا قرینه مزار اصلی بوده جز زاویه ای از یک غرفه باقی نمانده است .
صورت قبر اخیرا با پوششی از سیمان حفظ شده است دیوار ها از گل بر آمده و کتیبه های از آجر در قسمت تحتانی غرفه های گنبد پیداست . از دقت در معماری آثار باقیمانده آنچه دستگیر می شود این است که بی شک با معماری جامع رشتخوار شباهتهای فراوانی دارد و ظاهرا باید چند سالی پس از مرگ شاه سنجان و در سالهای نخست قرن ششم ساخته شده باشد .
البته پاره ای بر این عقیده اند که مزار شاه سنجان در سنگان خواف میباشدولی آقای محمد رضا خسروی با استناد به پاره ای منابع و مآخذ تاریخی معتقد می باشند که بنای موصوف مربوط به مزار شاه سنگان و در سنگان رشتخوار میباشد .
بهر حال هر دو سنگان در گذرتاریخ تابع ابر شهر نیشابور وایالت خراسان بوده اند و هر کدام از مزارهای موجود در سنگان رشتخوار یا سنگان خواف متعلق به شاه سنجان باشد از عزت و معروفیت این شاعر متفکر حکایت دارد .
با توجه به اینکه امیر نصراله سنجانی به قول فصیحی خوافی در سنجان زاوه و به قول سایرین وفات رکن الدین محمود سنجانی در سنجان خواف بوده است و شاید هر دو مزار صحیح بوده است و هر کدام متعلق به شاه سنجانی باشد .
رکن الدین محمود سنجانی از کبار مشایخ عرفانی قرن ششم بوده از ساسله چشتیه و از خواص مریدان خواجه مودود چشتی (م.527) است که در سنه 597 یا 93 یا 99 در سنجان وفات یافته و در همانجا مدفون است رکن الدین محمود تا پیش ازدرک محبت خواجه مودود چشتی به خواجه سنجان معروف بوده است :
(خواجه مودود فرمد تا او را شاه سنجان گویند و مراتب معارف او عظیم معروف است و اشعار فصاحتشعار و رباعیات بلاغت آیات او در کتب مشهور و در افواه خلق مذکور است )
خواهی که تو را رتبه ابرار رسد مپسند به هر کس زتو آزار رسد
از مرگ میندیش و غم رزق مخور کاین هر دو به وقت خویش ناچار رسد
مردان خدامیل به پستی نکنند خود بینی و خویشتن پرستی نکنند
آن جا که مجردان حق می نوشند خم خانه تهی کنند و مستی نکنند
خرابه های جیزد
در دامن تپه های جنوبی روستای اکبر آباد رشتخوار در سطحی تقریبا به اندازه 3کیلو متر مربع آثار قلعه مخروبه ای وجود دارد که اهل محل آن را جیج یا جیز می خوانند . این تپه ها را از آثار و اطلال قصبه تاریخی ثروتمند جیزد می دانند که در زلزله سال 737 از بین رفت تا همین اواخر یعنی تا همین چند ده سال جلوتر خرابه های جیزد که به صورت تپه های گنبدی شکل در دامنه اکبر آباد افتاده بود توجه کسی را جلب نمیکرد .
اما اکنون دل و جگر هزار تکه شده تپه های جیزد گواه این است که مردم آنقدر بر ادامه حفاری اصرار ورزیدها ند که در همه جای دامنه وسیع اکبر آباد مشتی خاک نمی بینی که جا بجا نشده باشد . روزی که به دیدن این خرابه رفتم شهریور 1364- تپه های اکبر آباد راد چون کندویی یافتم متخلخل و پر چاله چوله که گویی لانه دهها هزار زنبور بوده است .
در میان خرابه ها آثار یک ارگ قدیمی نیز به چشم می خورد که باروهای اطراف قلعه و جای بر جهان قلعه در چهار گوشه ارگ پیداست .
در داخل حفره های پدید آمده در خاک ، گاهی سینه سفید دیواری نمودار شده است که سقف گچ کاری شده آن دست نخورده باقی مانده است و اگر نه پراکندگی پاره آجرهاست که روستای فاردق تا حوالی عباس آباد را پوشانده است .
پایین تر از تپه های اکبر آباد و در حاشیه ده یک قلعه ترکمنی نسبتا بزرگ با استخوان بندی سالم دیده می شود که بر ج دیده بانی آن هنوز پا بر جاست .
مسجد جامع رشتخوار
مسجد جامع رشتخوار اکنون در خارج شهر رشتخوار و در بیابان شرقی این شهر قرار دارد مسافری که جاده آسفالته تربت حیدریه به خواف را در پیش دارد هیات پر صلابت این اثر تاریخی را بی فاصله در حاشیه راست جاده و چسبیده به کناره شرقی شهر رشتخوار میبیند . آنچه از مسجد باقی مانده است گنبدی است که از بیرون آمیزه ای است از خشت خام و پحته و در جانب جنوبی گنبد هلالی یک طاق بلند که احتمالا متعلق به شبستان تابستانی مسجد بوده است در حال فرو ریختن هنوز انگاره ای از یک بنا را به نمایش میگذارد . سقف این شبستان بکلی فرو ریخته است و قسمت سالم بنا همان گنبد و دیواره های بسیار زیبای فضای زیر گنبد است . پوشش گنبد ، آجری است با نمای پلکانی شبیه آنچه در مساجد سنگان پایین خواف و نشتیفان هم عینا دیده می شود . به نظر می رسد گنبد دارای دو پوشش بوده است یعنی که پوشش بیرونی آن از خشت خام و حفاظتی فراهم آمده از غوره گل ساخته شده و پوشش درونی آن از آجر که بطرز بسیار زیبایی با آرایش پلکانی زینت یافته است . قسمتهایی از ساختمان خارجی بنا که هنوز تکه هایی از پوشش خارجی را حفظ کرده است این تصور را تقویت میکند .
قسمت علیای گنبد بر 8 غرفه استوار گردیده که این غرفه ها با روزنه های خود نور فضای زیر گنبد را تأمین میکند . نواری از یک کتیبه پر کار گچی که آیه هائی از قرآن مجید را در خود دارد مثل کمربندی برگرد گنبد و در قسمت زیر طاق نماها پیچیده شده است و جز این کتیبه بقیه تزئینات دییواره های گنبد اعم از هلالی طاق نماها و حواشی غرفه ها بوسیله آجر تدارک یافته است .
مربعی ترکیب یافته از 12 ستاره که با آجر برش یافته است در زمینه ای روشن و قهوه ای ، قسمتهای فوقانی غرفه ها را زینت داده است .
محراب باقیمانده در ضلع غربی مسجد با تزئینات فوق العاده چشمگیری نظر بیننده را جلب می کند و در واقع سالمترین قسمت مسجد است . در بقیه مساجد تاریخی این منطقه نیز محراب همچنان زیباترین و سالمترین بخش بر جای مانده و دست نخورده بناست .
شماره ثبت تاریخی این مسجد 1343/3 می باشد . اداره کل ارشاد اسلامی خراسان در کتابچه بناهای تاریخی ، شناسنامه مسجد را این گونه آورده است :
پلان آن چهار ضلعی است که در قسمت فوقانی تبدیل به هشت ضلعی شده و گنبد روی آن قرار گرفته است . در قسمت هشت ضلعی چهار نور گیر تعبیه شده که قسمتهایی از آنها به مرور زمان فرو ریخته است مصالح مورد استفاده از این بنا خشت خام و آجر است که بوسیله روکشی از گچ در قسمت داخلی بنا پوشیده شده است . نمای خارجی مسجد بعلت بکار رفتن خشت و گل لطمه بیشتری دیده و از خارج بصورت مخرو به ای نمایان است ، قسمتهای زیادی از ایوان مسجد نیز فرو ریخته و تعمیر و بازسازی آن هزینه زیادی لازم دارد که مقرون به صرفه نیست ! شبستان مسجد به طول 14 و عرض 8متر است . محوطه زیر گنبد دارای تزئینات آجر کاری است که آجرها در سقف بنا و طاق نماهای زیر سقف بصورت خفته راسته و زیگزاک بکار رفته است . در زیر طاق نماها کتیبه ای از گچ به خط کوفی آیه هایی از قر آن کریم را در بر دارد که قسمتهایی از آن فرو ریخته است . فرم بنا نشان می دهد که گنبد مسجد دارای دو پوشش داخلی است . با توجه به پلان و مشخصات کلی بنا به احتمال زیادی میتوان مسجد را یک بنای دوره سلجوقی دانست .
سایر آثار تاریخی بررسی شده رشتخوار عبارتند از :
1)تپه گورکی : در جنوب شرقی رشتخوار مجاور روستای اندنجرد می باشد که سابقه تاریخی آن از صدر اسلام تادوران تیموری می باشد و جزء آثار حفاظتی می باشد .
2)قلعه چهار برجی اندنجرد : در جنوب شرقی رشتخوار مجاور روستای اندنجرد می باشد که سابقه تاریخی آن از صدر اسلام تا دوران تیموری می باشد و جزو آثار حفاظتی میراث فرهنگی است .
3)تپه چهل ماه : درشمال شهر رشتخوار –فتح آباد بوده و بدوران تاریخی متعلق بوده و جزء آثار حفاظتی میراث فرهنگی است .
4) مزار سید قوام الدین : در شمال غربی رشتخوار مجاور روستای نوق مربوط به دوران تیموریان .
5)مزار شیخ ابدال : مجاور روستای نوق متعلق به دو ران تیموریان .
6)شهر تاریخی رشتخوار : در شرق شهر فعلی رشتخوارحاشیه جاده رشتخوار به خواف و متعلق به دوران اسلامی .
7)تپه قصر: متعلق به دوران تاریخی و اسلامی که جزو آثار حفاظت شده بوده و غرب رشتخوار و مجاور روستای فیض آباد میباشد .
8)تپه امین داد: جزو اثار حفاظت شده دوران تاریخی و در شرق فیض آباد .
9)قلعه خیر آباد : مربوط به دوران اسلامی – تیموری و حفاظت شده می باشد که در روستایی فیض آباد واقع است .
10)قلعه خاکی : غرب رشتخوار وغرب روستای ابراهیم آباد و سابقه آن به دوران اسلامی میرسد و در حال حاضر جزوء نقاط حفاظت شده می باشد .
11)تپه گورکی شعبه : از آثار بجای مانده اسلامی در جنوب روستای شعبه و جزو آثار حفاظتی می باشد .
12) قلعه کهنه جنت آباد : مربوط به دوران صفویه که در مجاور جنت آباد می باشد .
و بالاخره تپه کوده
که از دوران تاریخی پیش از تاریخ جزو مناطق ثبتی آثار باستانی میباشد بررسی و مطالعات گذشته های یک منطقه از کتب و نوشته های موجود انجام میشود و یا از آثار باستانی بجای مانده ، که در منطقه رشتخوار تاریخ گذشته آن بر روی خاک و زیر خاک موجود است و برای روشن شدن تاریخ تمدن و فرهنگ بایستی به بررسی و غور آنها همت گماشت و چون این منطقه به سبب موقعیت آب و زمین کشاورزی میتوانسته در گذشته های بسیار دور حتی پایه گذار زندگی یکجانشینی اولیه و شروع عصر کشت و زرع باشد ، لذا در صورت مطالعه و حفاریهای علمی و عمیق بعید نیست که به آثاری چون آنچه در تپه سیالک کاشان برخورده اند دست یافته و بدین ترتیب گوشه ای دیگر از تاریخ تمدن تاریک عصر گذشته بشری را کشف وروشن نمایند .
مطالعه در جغرافیای تاریخی و سوابق منطقه رشتخوار با توجه به وجود آثار باستانی بسیار و اینکه هر کدام جای پائی در تاریخ دارند مستلزم تحقیق و تتبع بسیار در کتب و نوشته های گذشتگان و تطبیق شهرها و روستاهای تاریخی با اسامی فعلی میباشد و این از حوصله این مقال خارج بوده ، خود زمان ، مکان و توجهی خاص و وزین را میطلبد ، لذا بر دلسوزان و عاشقان
این دیار است که کمر همت بر بسته و در این زمینه غور و تعمق و مطالعه تفحص را خواستار گردند
(در این قسمت از تحقیقات محقق گرانقدر جناب آقای محمد رضا خسروی که با زحمت و سعی و تلاش بسیار در مجموعه ای بنام جغرافیای تاریخی تربت حیدریه گرد آمده است بهره گرفته است . )
بخش رشتخوار که بنام مرکز آن شهر رشتخوار خوانده می شود و در قسمت علیای دشت خواف قرار گرفته است .
تلفظ کلمه در محل و معمولا به ضم اول و بروزن دشوار است که در این تلفظ حرف ت از کلمه حذف می شود برای وجه تسمیه محل در بین اهالی کنکاشی داشتیم که مجموع تعابیر آنها دردو نظر خلاصه میشود :
قول اول : رشتخوار را خونخو ار معنی می کرد . بر این اساس در گذشته رشتخوار با همسایگانش دشمنی کینه توازنه ای داشته است به همین علت دیگران به مردم این دیار لقب رشتخوار را داده اند .
این برداشت به تعبیری درست است یعنی از کلمه ریش به کسر اول افاده ریش و زخم و جراحت می شود لیکن اینکه رشتخوار یهای آرام چنین موضعی در قبال دشمنان خود داشته اند بعید مینماید قول دیگری بر آن بود که در زمان باستان و هنگامی رستم و زال از سرزمین ما عبور میکرده است تا به سیستان برود اسب خود رخش را رها کرده تا بچرد و خود رفع خستگی را بر هم نهاده بود در این وقت درندگانی از بیشه رشتخوار به رخش حمله برده و قصد خوردن او را کرده بودند رستم سراسیمه چشم گشوده و بپا خواسته بود با فریاد گفته بود این روبهکاران از کی رخشخوار شده اند و سپس رخش را با نهیبی بر جانوران
تحریض میکند . این تعبیر و تصور اگر افسانه در افسانه ای است اما اتفاقا به لحاظ اینکه رخش را رش نیز نوشتهاند و رشتخوار را به فتح اول رخشخوار هم معنی میدهد نظری نیست که پربی اعتیاد باشد . در نهایت پدر این نگارنده عقیده دارد : رش به فارسی مخفف ارش است و به معنی خرمای سیاه و انجیر می باشد لذا می توان گفت رشتخوار یعنی انجیر خوار ومیوه انجیر در آن نواحی به فراوان به عمل می آید و نیز می توان گفت چون در فارسی سین بجای شین بسیار جاها نوشته شده از قبیل کورس و کورش ، نیسابور و نیشابور و ورس یارش به فارسی حریص در خوردن است ، رشتخوار یعنی زیاده خوار ،
آنچه برد کلیه تلفظ ها مرجع است تلفظ رُشت بروزن پُشت به معنی روشن است و خوار که همان خور است یعنی آفتاب می باشد .
بدین ترتیب رشتخوار یعنی آفتاب تابان و این به یعنی با توجه به موضع جغرافیایی محل که واحه ایست پر آفتاب و قرار گرفته در جلگه سازگارتر مینمایند .
سیر و تکامل تاریخی
بطوریکه که می دانیم و تحقیقات زمین شناسی نشان می دهد در دوران اول و دوم زمین شناسی در یائی به نام تتیس تمام آسیای جنوب غربی منجمله ایران را می پوشانیده است و حرکات کوهزایی دوران سوم بعمر این دریا خاتمه بخشیده است. بر جستگیهای شمالی و غربی ایران در این دوره ظاهر گشته اند در اواخر عهد چهارم یخچالها بتدریج عقب نشینی کرده کره زمین روبه گرمی می رفت و شرایط حیات انسانی تاثیر بسیار داشته است.
کم شدن تدریجی بارندگی ، رودها را کم آب ساخت و بسیاری از آنها تبدیل به رودهای کوچک فصلی نمود.
کم آبی و خشکی فلات ایران بویژه خشکی حوضه ها و آبگیرهای داخلی موجب شد تا حیوان به دنبال آن انسان ساکن غارو کوه و کمر ها بسمت آب و دشتهایی که خاک رسوبی حاصلخیزشان در فصل مساعد ، پوشیده از گیاه می شود سرازیر شوند وبرگرد آبی که از زایش چشمه ها بدست می آمد حلقه زنند که بنا به عقیده گیرشمن ازین زمان (حدود 5000سال قبل از میلاد )اساس زندگی انسان بر پایه استقرار در مراکزی بنام روستاهای باستانی استوار گردید و ایجاد دهات در داخل فلات ایران رونق گرفت . متاسفانه بعلت آنکه بجز چند نقطه در غالب مناطق ایران حفاریهای علمی بصورت کامل انجام نگرفته و نمی توانیم مراحل استقرار و سیر و تکامل تدریجی زندگی انسانها را در همه نقاطکشور روشن سازیم ولی تا آنجا که از اطلاعات در مناطق حفاری شده بدست آمده اینست که انسانها پس از تغییر حالت از غار نشینی به روستا نشینی در
روستاها ،شروع برفع حوائج اولیه چون مسکن و غذا نموده اند و بدین ترتیب نطفه اولیه یکجا نشینی منعقد گشت و زندگی جمعی بر پایه دامپروری و کشت وزرع پا گرفت ، ساکنین پناهگاهها و غارها از محل زندگی انفرادی و خانوادگی خود به دهکده ها و کمونهای اولیه مهاجرت نموده و پایه فرهنگ و تمدن یکجا نشینی و زندگی اجتماعی را بنا نهادند .
در این میان پدیده های جغرافیایی منجمله جهت گیری رشته کوه ها ، عوامل اقلیمی و غیره نقش عمده ای را در ارتباط این اجتماعات اولیه با یکدیگر بعهده داشته اند . مردم مجتمع در نقاطی که زودتر به یکجا نشینی روی آورده بودند به دنبال غنا و ثروت وبدست شمالی ایران بود که راه را برای ورود مردم هند و اروپایی برای ورود به ایران مناسب ساخت . نفوذ عناصر هند و. اروپایی دوره تازه ای را در ایران از لحاظ مدنیت گشوده است .
وشعبه آریائی این قوم در اواسط هزاره دوم قبل از میلاد از شمال شرق به فلات ایران روی آورده و با تسلط بر مناطق و اماکن قابل زیست و آمیزش باسکنه بومی آن که دارای تمدن و فرهنگ خاص بودند ، تمدن خود را بر این مناطق تسری دادند و از این امتراج و ترکیب جامعه ای بوجود آمد تا کنون قائم بذات مانده است ، این مردم را ایرانیان و این سرزمین را ایران نامیدند .
ایران بواسطه موقعیت جغرافیای خود در آسیای جنوب غربی همواره ربط بین شرق و غرب و محل مراوده مدل مغرب زمین باملل شرق بوده است و در زمانهائی که دریا نوردی آسان نبود، و اروپا مربوط میساخت . و همواره چهار راهی برای ارتباط ملتها و کانون مهم برخورد افکار و عقاید دنیای قدیم محسوب می گشت .
خراسان بعنوان یکی از کشورهای این سرزمین بزرگ ، دروازه ورود و خرج اقوام ملل مختلف بوده است که حدود آن از جانب شرقی سیستان و هند است و غربی بیابان غزان و نواحی جرجان وشمالی ماورالنهر و بعضی از ترکمنستان و جنوبی بیابان فارس و کرمان وولایت قومس و توابع آن و شهرههای خراسان بسیار است والله واعلم یکی (1)
یکی از آن بسیار شهرها ولایت خمسه است که بنا بنامش پنج منطقه خواف ، رخ ، محولات ،زاوه ورشتخوار را در بر میگرفته است. و رشتخوار که به خاطر موقعیت و مرکزیت خود نام منطقه ای وسیع را بخود گرفته جایی را در تاریخ برای خود اختصاص داده است که چنانچه کندوکاوها و حفاریهای علمی در گوشه گوشه آن صورت پذیرد تمدن و فرهنگ کهن آن رخ خواهد نمود.
منطقه ای که بخاطر واقع شدن در گذر گاه سرداران و پادشاهانیکه برای استیلا بر یکدیگر و اشغال متصرفات خاک و آبادیهای خویش سربازان و دهاقین را در راه مطامعشان به قتلگاه می فرستادند.کاوش زمین ، کاوش تاریخ است بسی رمزها و رازها از گذشته این مملکت در دل خاک نهفته است که چنانچه به طریقه علمی مطالعه گردد تمدن و فرهنگ درخشان گذشته و تلاش مردم روشن می شود . منطقه ای که در طول تاریخ دستخوش خطرات وبلایای ناشی از سیلاب رودها ویرانیهای زمین لرزه ها گردیده است و در این راه بسی شهرها و نقاط که بریز خاک مدفون گشته است .
در پایین تر از علی آباد بستر رودخانه صبی را داریم که قرنهای زیادی آب را از زاوه به خواف میبرده است و اخیرا متوجه شده اند که پیش از عمرها و عمرانها در زیر بستر کال کانالهایی از نای وجود داشته است که برای جریان توزیع و تقسیم و عبور آب تعبیه کرده بودند و حالا که آب در اثر صدها سال جریان دایم پرده های خاک را بالا زده است آن نایها نمودار شده اند .
این اتفاق مویدان است که دیار ما پراست از آثار پیر و پیشین (1)
1- جغرافیای تاریخی تربت حیدریه آقای محمد رضا خسروی انتشارات آستان قدس 1378
منطقه رشتخوار در موقعیت جغرافیای شمال شرقی کشور و مرکز استان خراسان قرار گرفته و محدود است :
از شمال غرب به بخشهای جلگه زاوه ، مرکزی و فیض آباد شهرستان تربت حیدریه از شرق و جنوب شرقی به بخشهای مرکزی ، سلامی و. جلگه زوزن شهرستان خواف و از جنوب به بخش مرکزی شهرستان گناباد مساحت منطقه رشتخوار حدود 4295 کیلو متر مربع و جمعیت آن 52975 نفر در سال 1375 بوده است مرکز این منطقه شهر رشتخوار در 59 درجه و 37 دقیقه و 30 ثانیه طول شرقی و34 درجه و 58 دقیقه و 23 ثانیه عرض شمالی قرار گرفته است .
این منطقه دارای 70 روستا ، مزرعه ، آبادی در دو بخش و 4دهستان می باشد .
منطقه رشتخوار از نظر وضع طبیعی و ساختمان زمین منطقه ای متنوع و گوناگون است زیرا ار تفاعات جنوبی جلگه زاوه بنام کوه دو شاخ و باخزر از شمال غربی به جنوب شرقی شمال دشت رشتخوار قرار گرفته و ار تفاعات خواف جنوب دشت را احاطه نموده و دشت معمور رشتخوار را در میان گرفته اند حال آنکه منطقه صحرائی و خشک جنگل که وسعت قابل توجهی از مساحت شهرستان (نزدیک به 3/2 ) را تشکیل میدهد در جنوب غربی آن شکل متفاوتی با مناطق کوهستانی جلگه ای یاد شده دارد .
لذا از نظر زمین شناسی باید این منطقه که دو دشت متفاوت را در بر گرفته بصورت مجزا مورد مطالعه قرار دارد.
نخست : : دشت رشتخوار
قدیمترین تشکیلات زمین شناسی شناخته شده در منطقه سنگهای دگرگون شده پرکامبرین می باشد ، که در دامنه جنوبی کوه بزما دیده می شود .
شیست ، شیل و ماسه سنگ دوره ژوراسیک زیرین نیز در منطقه شمالی رشتخوار رخنمون است ، سنگهای آذرین و رسوبی دوران سوم زمین شناسی مانند توف ، آندریت ، آگلومراوماسه سنگ در ارتفاعات شمالی منطقه دیده می شود ، نهشته های نئوژن مثل مارن ، کنگلو مرا ، گچ و نمک در بلندیهای حاشیه شمالی دشت رشتخوار رخنمون دارد که سنگ کف دشت را تشکیل می دهد .
رسوبات دوران چهارم زمین شناسی عبارتند از آبرفتها ، مخروط افکنه ها و بالاخص مخروط افکنه های کال سالار و کال شصت دره ، واریزه ها ، تراسها
،رسوبات تبخیری و کویری (لس و نمک ) که مناطق کم ارتفاع و سطح دشت را می پوشاند .
ضخامت آبرفت در این دشت حداکثر 150متر بر آورد می شود ، عناصر تشکیل دهنده آبرفت در دامنه ار تفاعات نسبتا دانه درشت بوده هر چه به سمت جنوب دشت جنگل پیش میرود ، از قطر عناصر تشکیل دهنده آبرفتکاسته می شود .
- اقلیم و شرایط آب و هوایی نقش اساسی در تجمع انسانها ایفا می نماید ، چرا که آب و هوا علاوه بر اینکه شرایط زندگی انسان را تعیین میکند در نوع و میزان تولید محصولات کشاورزی ، دامی و پوشش گیاهی مؤثر بوده و پتانسیل و توان تولید ناحیه را معین میکند . انسان نیز قادر است با اطلاع از وضعیت اقلیمی نسبت به بهبود شرایط جهت استفاده مفیدتر و بهتر از محیط گامهای مثبت و ارزندهای بر دارد0
- دو دسته عوامل منطقه و فرا منطقه ، همچون سایر نقاط ، در نوع اقلیم حاکم بر منطقه مؤثر میباشند
- به لحاظ قرار گیری منطقه در عرض متوسط و تأثیر توده ای هوای شمال و غربی در این منطقه باعث شده است که نوع خاصی از اقلیم در این منطقه حکمفرما شود . تأثیر توده های باران زای غربی باعث ریزش باران در اواخر پاییز ف زمستان و اوایل بهار می گردد. در عین حال تاثیر نوع و جهت ارتفاعات نیز نقش قابل ملاحظه ای در نوع اقلیم منطقه بر عهده دارد ، به طوری که جهت شمال غربی، جنوب شرقی ارتفاعات تا حد بسیار زیادی از شدت تاثیر توده های سرد شمالی کاسته است . در عوض خصوصیت دالانی دشت ، باعث نفوذ هر چه بیشتر توده های باران زا غربی می شود .
اشتراک